English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2762 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
habeas corpus U میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] U این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
r.s.c U قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
auditors U مامور رسیدگی
auditor U مامور رسیدگی
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
humanism U دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
court of law U دادگاه
courthouse U دادگاه
courtroom U دادگاه
courts U دادگاه
court U دادگاه
courthouses U دادگاه
courtrooms U دادگاه
court of justice U دادگاه
tribunal U دادگاه
forums U دادگاه
judgement seat U دادگاه
judgement hall U دادگاه
court division U دادگاه
tribunals U دادگاه
forum U دادگاه
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
contempt og court U اهانت به دادگاه
country court U دادگاه بخش
magistrates court U دادگاه جنحه
assize court U دادگاه جنایی
evoke U به دادگاه بالاتربردن
citing U به دادگاه خواندن
cites U به دادگاه خواندن
cited U به دادگاه خواندن
cite U به دادگاه خواندن
evokes U به دادگاه بالاتربردن
law courts U دادگاه قضایی
evoking U به دادگاه بالاتربردن
kangaroo courts U دادگاه مندرآوردی
kangaroo courts U دادگاه غیرقانونی
kangaroo courts U دادگاه پوشالی
law court U دادگاه قضایی
kangaroo court U دادگاه غیرقانونی
kangaroo court U دادگاه پوشالی
petty session U دادگاه سیار
circuit court U دادگاه استیناف
circuit court U دادگاه منطقهای
courts of appeal U دادگاه استان
court of appeal U دادگاه پژوهش
court of appeal U دادگاه استیناف
court of appeal U دادگاه استان
writ U حکم دادگاه
courtrooms U اطاق دادگاه
writ U قرار دادگاه
writs U حکم دادگاه
writs U قرار دادگاه
courtroom U اطاق دادگاه
courts of appeal U دادگاه استیناف
courts of appeal U دادگاه پژوهش
martial court U دادگاه نظامی
ushers U دربان دادگاه
per curium U به وسیله دادگاه
peace court U دادگاه بخش
canonry U دادگاه شرع
kangaroo court U دادگاه مندرآوردی
military tribunal U دادگاه نظامی
auto da fe U رای دادگاه
administrative tribunal U دادگاه اداری
military court U دادگاه نظامی
municipal court U دادگاه شهرداری
eyre U دادگاه سیار
district court U دادگاه بخش
disciplinary tribunal U دادگاه انتظامی
bars U وکالت دادگاه
bar U وکالت دادگاه
criminal court U دادگاه جنایی
quaestor U افسررئیس دادگاه
juvenile court U دادگاه اطفال
juvenile courts U دادگاه نوجوانان
juvenile courts U دادگاه اطفال
quarter sessions U دادگاه استینافی
rehearing U تجدیدجلسه دادگاه
special tribunal U دادگاه اختصاصی
summary court U دادگاه بدوی
rota U دادگاه کاتولیکی
rotas U دادگاه کاتولیکی
recourse action U رجوع به دادگاه
questor U افسررئیس دادگاه
queens bench division U دادگاه ملکه
superior court U دادگاه عالی
superior court U دادگاه تمیز
judicial confession U اقرار در دادگاه
municipal court U دادگاه داخلی
court of first instance U دادگاه شهرستان
kangoroo court U دادگاه محلی
police force U دادگاه پلیس
police forces U دادگاه پلیس
court of appeals U دادگاه استیناف
police power U دادگاه پلیس
court material U دادگاه نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
court martial U دادگاه نظامی
juvenile court U دادگاه نوجوانان
court of first instance U دادگاه بدوی
court session U جلسه دادگاه
court of province U دادگاه استان
court of petty offences U دادگاه لغزش
prsbytery U دادگاه شرعی
provost court U دادگاه پادگانی
beadle U منادی دادگاه
jurisdiction of the court U صلاحیت دادگاه
president of the court U رئیس دادگاه
court of grievances U دادگاه مظالم
police court U دادگاه خلاف
decreeing U قرار دادگاه
forum U دادگاه محکمه
forums U دادگاه محکمه
decrees U قرار دادگاه
warning U اخطاریه دادگاه
Chief Justices U رئیس دادگاه
decreed U قرار دادگاه
decree U قرار دادگاه
warnings U اخطاریه دادگاه
divan U دادگاه اسلامی
diwan U دادگاه اسلامی
tribunal U دادگاه محکمه
tribunals U دادگاه محکمه
receivership U امانت دادگاه
court of inquiry U دادگاه تفتیش
court division U بخش دادگاه
landesgericht U دادگاه ایالتی
courts of inquiry U دادگاه تفتیش
Chief Justice U رئیس دادگاه
usher U دربان دادگاه
ushered U دربان دادگاه
ushering U دربان دادگاه
to appear before the court U در دادگاه ظاهر شدن
docketed U دفترتعیین وقت دادگاه
docketing U دفترتعیین وقت دادگاه
court order U قرار صادره از دادگاه
court of review U دادگاه تجدید نظر
decision U حکم دادگاه داوری
decisions U حکم دادگاه داوری
to bring somebody before the court [s] U کسی را دادگاه بردن
dockets U دفترتعیین وقت دادگاه
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
to give evidence before the court U در دادگاه گواهی دادن
docket U دفترتعیین وقت دادگاه
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
sue U به دادگاه شکایت کردن
sues U به دادگاه شکایت کردن
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
suing U به دادگاه شکایت کردن
enforcement U اجرا [حکم دادگاه]
execution U اجرا [حکم دادگاه]
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
county magestrate U قاضی دادگاه استان
court U دادگاه افهار عشق
state's evidence U گواه دادگاه جنایی
traffic court U دادگاه عبور و مرور
sued U به دادگاه شکایت کردن
court martial order U رای دادگاه نظامی
decree absolute حکم نهائی دادگاه
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
Justices of the Peace U رئیس دادگاه بخش
Justice of the Peace U رئیس دادگاه بخش
termtime U دوره اجلاسیه دادگاه
magistrature U دادگاه بخش دادرسان
docks U جایگاه متهم در دادگاه
judges disciplianary tribunal U دادگاه قضات انتظامی
docked U جایگاه متهم در دادگاه
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1The outright abolition of the death penalty.
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com